آیه 49 سوره هود
<<48 | آیه 49 سوره هود | 50>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این (حکایت نوح) از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم و پیش از آنکه ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبودید، پس تو در طاعت حق راه صبر پیش گیر که عاقبت نیکو اهل تقوا راست.
اینها از خبرهای غیبی است که آن را به تو وحی می کنیم، نه تو آنها را پیش از این می دانستی و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پیام ما با بهره گرفتن از این خبرها] شکیبایی ورز؛ یقیناً فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است.
اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو. پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آنِ تقواپيشگان است.
اينها از خبرهاى غيب است كه بر تو وحى مىكنيم. پيش از اين نه تو آنها را مىدانستى و نه قوم تو. پس صبر كن، زيرا عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است.
اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَنبَآءِ»: جمع نَبَأ، اخبار.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ «49»
(اى پيامبر!) اينها از اخبار غيبى است كه ما آنها را به تو وحى مىكنيم (و) پيش از اين نه تو و نه قوم تو از آنها خبرى نداشتيد، پس (تو نيز مانند نوح) صبر كن كه همانا عاقبت (پيروزى)، براى متّقين است.
نکته ها
داستان حضرت نوح عليه السلام در 6 سوره از قرآن كريم آمده است، اعراف، هود، مؤمنون، شعرا، قمر، نوح كه مفصّلترين آنها در همين سوره (هود) است.
سيماى نوح عليه السلام در قرآن: «1»
با اينكه نام حضرت نوح عليه السلام 40 مرتبه در قرآن آمده، امّا از محلّ تولّد، مسكن، شغل، وفات و محل دفن او چيزى نيامده است. زيرا آنچه براى ما درس و بهره است، همان رفتار و برخوردهاى اوست.
او اوّلين پيامبر اولوالعزم است كه رسالت جهانى و كتاب و شريعت داشت.
بعثت اين پيامبر اولوالعزم، بعد از حضرت آدم و به هنگام شيوع شرك و بتپرستى و ظلم بوده و برنامهى او را توحيد، نماز، امر به معروف و نهى از منكر، عدالت و صدق و وفا تشكيل مىداده است.
مدّت رسالت آن حضرت، 950 سال بوده است، وقتى در پايان، خداوند به او فرمود: كسى به رسالت تو ايمان نخواهد آورد، مأيوس شد و نفرين كرد و در نتيجه، حتّى زن و فرزندش كه در راه او نبودند، به همراه كفّار غرق شدند.
حضرت نوح عليه السلام، كه به پدر دوّم بشر شهرت گرفته، خداوند او را به پيامبرى برگزيده، إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً ... عَلَى الْعالَمِينَ «2» و در ميان جهانيان بر او سلام فرستاده است. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «3»
«1». تفسير الميزان.
«2». آلعمران، 33.
«3». صافّات، 79.
جلد 4 - صفحه 70
داستان حضرت نوح عليه السلام با تفاوتهايى در تورات نيز آمده است. كتبِ كلدانيان، هنديان، چينىها، يونانيان و پارسيان، طوفان نوح را قهر خداوند به سبب ظلم و فساد مردم دانستهاند. در اوستا، كتاب مقدّس زردشتيان نيز خطر طوفانى عالمگير كه به واسطه آن همهى مردم غرق مىشوند مطرح است، بدين صورت كه به جمشيد وحى مىشود كه حائطى عظيم بساز و همهى مردان و زنان صالح و از هر حيوان يك جفت را در آن قرار بده.
رسالت حضرت نوح عليه السلام جهانى بوده است، چون زمين بدون حجّت نمىشود و غرق شدن همهى كفّار با نفرين حضرت نوح عليه السلام كه فرمود: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً» «1» شاهد بر آن است و از طرفى اگر رسالت آن حضرت منطقهاى و سيل هم در همان محدوده بوده، ديگر به سوار كردن يك جفت از هر حيوانى نيازى نبوده است، در حالى كه اين كار براى حفظ نسل حيوانات در كرهى زمين انجام گرديده است. «2»
سرگذشت حضرت نوح عليه السلام؛ تاريخى هزار سالهاست، كه داستان يك سيل عالمگير، ماجراى انقراض يك نسل و آغاز جامعهاى نوين، تابلويى از پيروزى حقّ بر باطل، جلوهاى از مستجاب شدن نفرين پيامبر، نمونهاى از قطع رابطهى پدر و پسر به خاطر مكتب، آيتى از تسليم هستى در برابر فرمان خداوند، حفظ نسل حيوانات و كشتى سازى دور از دريا را در خود جاى داده است.
اين داستان نشان مىدهد كه گاه انسان به حدّى سقوط مىكند كه موعظهى انبيا عليهم السلام هم در او كارساز نمىشود، بلكه به پيروان آنها نسبتِ اراذل مىدهد و در برابر قهر الهى به كوه پناه مىبرد!
پیام ها
1- قرآن بهترين منبع براى آشنايى با تاريخ بشر است. تِلْكَ ...
2- بسيارى از بخشهاى تاريخ، براى انسان پنهان مانده كه يكى از آنها تاريخ حضرت نوح است. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
«1». نوح، 26.
«2». تفسير المنار مدّعى است كه رسالت حضرت نوح منطقهاى بوده، امّا تفسير الميزان به شدّت آن را ردّ مىكند.
جلد 4 - صفحه 71
3- پيامبر اسلام ومردم، جز از طريق وحى راهى براى آشنايى با تاريخ نوح عليه السلام نداشتند. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
4- سالمترين و مفيدترين اخبار تاريخى را بايد از طريق وحى دريافت كرد، زيرا از سرچشمهى علمِ بىنهايتى است كه هيچ گونه حادثه، فشار و غفلتى در ناقل آن وجود ندارد. «أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
5- ميزان علم غيب انبيا عليهم السلام به همان مقدارى است كه خداوند در اختيار آنان قرار داده است. «أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
6- تاريخ وسرگذشت انبياى قبل، بهترين تسلّى براى رهبران بعد است. «فَاصْبِرْ»
7- صبر و تقوى هر دو لازم و شرط پيروزى است. «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ،» به جاى «فاصبر انّ العاقبة للصابرين»
8- سر انجام، حقّ پيروز و باطل رفتنى است. «إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ: اين واقعه نوح كه مذكور شد، از خبرهاى غيب است كه به توسط جبرئيل. نُوحِيها إِلَيْكَ: وحى فرموديم آن را به سوى تو اى پيغمبر.
ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ: نبودى تو كه بدانى آن را تو به حسب ظاهر، يعنى مأمور به اظهار آن نبودى. وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا: و نمىدانستند آن را قوم تو پيش
«1» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 168، و تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 430.
«2» در تفسير منهج ج 4 ص 430 گفته.
جلد 6 - صفحه 81
از اين، چه اهل كتاب و سير نبودند.
تنبيه: آيه شريفه تنبيه است بر آنكه پيغمبر اين اخبار را از كسى تعليم نگرفته، چه آن حضرت را به غير ايشان مخالطه نبودى و آنها هم با وجود كثرت آن را نشنيدى؛ و صاحب قرآن، خواندن و نوشتن را نياموخته و مدارست با علما و مجالست با فضلا هم ننموده، بلكه در ميان عبده اصنام و قوم جهال تربيت يافته، كه عارى بودند از علوم عقليه و نقليه، و زمان طويلى هم از قوم غائب نشده كه تعلم از غير در آن ممكن باشد؛ هر آينه برهان ظاهرى است بر اعجاز قرآن و نزول آن از جانب خداوند منان.
فَاصْبِرْ: پس شكيبائى كن بر مشاقّ رسالت و آزار قوم، چنانچه نوح صبر نمود. إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ: بدرستى كه سر انجام نيكو در دنيا به ظفر، و در آخرت به رستگارى براى پرهيزگاران است از شرك و معاصى و مخالفت اوامر سبحانى.
عبرت: علامه مجلسى رحمه الله در بحار از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: در بنى اسرائيل عابدى بود مكرر مىگفت: (الحمد للّه ربّ العالمين و العاقبة للمتّقين) ابليس از مداومت او بدين گفتار در خشم شده، شيطانى نزد او فرستاد به او گفت (و العاقبة للاغنياء) عاقبت نيكو براى توانگران است. ميان آن شيطان و عابد مؤمن، نزاع، و راضى شدند به حكم اوّل كسى كه پيدا شود به شرطى كه سخن هريك را تصديق نمود، آن شخص يك دست ديگرى را قطع كند.
پس به شخصى رسيدند و از او پرسيدند گفت: (العاقبة للاغنياء) [آن شخص شيطانى بود]. باز عابد ذكر سابق را گفت، شيطان گفت: باز همين را گوئى؟ ثانيا به حكم اول شخص راضى شدند. اين مرتبه هم شيطانى مصور و تصديق شيطان همجنس خود را نمود، دست ديگر عابد را شيطان قطع كرد. عابد باز همان ذكر را تكرار، شيطان گفت: دو دست تو رفت باز آن را گوئى! اين مرتبه قرار شد به گردن زدن. پس حق تعالى ملكى را مصور به صورت شخصى فرستاد، چون قصه را نقل نمودند آن شخص دستهاى عابد را بجاى خود گذاشت
جلد 6 - صفحه 82
دست بر آن ماليده درست شد به حال اول، پس گردن آن شيطان را زده گفت:
(إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ). «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ (47) قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (48) تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
ترجمه
گفت اى پروردگار من همانا من پناه ميبرم بتو كه سؤال كنم از تو چيزى را كه نيست براى من بآن دانشى و اگر نيامرزى مرا و رحم نكنى بر من ميباشم از زيانكاران
گفته شد اى نوح فرود آى بسلامتى از قبل ما و بركتهائى بر تو و بر گروه چندى از كسانيكه با تواند و گروهى چندند كه بر خوردار كنيمشان پس برسد آنها را از ما عذابى دردناك
اين از خبرهاى نهان است كه وحى ميكنيم آنرا بسوى تو نبودى كه بدانى آنرا تو و نه قومت پيش از اين پس صبر كن همانا انجام نيك براى پرهيزكاران است.
تفسير
پس از صدور ترك اولى از حضرت نوح و عتاب الهى بشرح مذكور در آيه سابقه آنحضرت با كمال خضوع و خشوع و تذلّل از خداوند مسئلت نمود كه در آتيه او را حفظ فرمايد از سؤال بيجا و هر امر نامناسبى با مقام نبوّت و محبّت خدا و منحصر نمود راه فوز و فلاح و نجات از هر خطر و خسران را بمغفرت و رحمت الهى خلاصه آنكه توبه نمود از ترك اولى به آدابيكه موجب قبول و مرحمت شود و خداوند پس از استقرار كشتى و بر طرف شدن طوفان امر فرمود او و كسانيرا كه با او بودند به نزول از كشتى و مژده داد آنها را بسلامتى از آفات و ايمنى از بليّات و زيادتى بركات و وفور خيرات از قبل خود چون ايشان براى خرابى زمين از زندگانى آتيه خود مأمون نبودند و فرمود اين نعم ممتدّ است براى تو و فرقى كه با تو هستند در كشتى چون امّت بمعناى جماعت است و آنها جماعتهائى بودند يا فرقى كه بعد از اين از آنها بوجود مىآيند كه گفتهاند يا فرقى كه با تواند در طريقه حقّه و ايمان
جلد 3 صفحه 88
بخدا و پيغمبر وقت كه بنظر حقير رسيده و نيز فرمود و فرقى بعد از اين از نسل آنها بوجود مىآيند كه اين نعم براى آنها ممتدّ نميشود بلكه چندى برخوردار ميكنيم آنانرا از نعم دنيوى و پس از آن براى كفر و عصيان بعذاب اليم گرفتار خواهند شد و اخيرا به حبيب خود فرمود اين قصه نوح عليه السّلام از اخبار غيب است كه وحى نموديم ما آنرا بتو براى اثبات دين و اعجاز كتابت چون تو و قومت كه عربند اهل كتاب و تاريخ نبوديد و از اين وقايع اطلاع نداشتيد و حال مطّلع شديد پس مانند نوح عليه السّلام صبر كن بر ثبات در دعوت و آزار قومت و بدانكه در نتيجه موفق بظفر بر اعداء در دنيا و فائز بنعيم ابدى در آخرت خواهى شد چون حسن عاقبت مخصوص به اهل تقوى است قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح در موصل از كشتى بزير آمد با هشتاد نفر و شهرى بنا نمودند كه نام آن ثمانين شد و او دخترى داشت كه با او در كشتى بود و مردم از نسل او بوجود آمدند و به اين جهت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نوح عليه السّلام يكى از دو پدر است و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت چرا خداوند تمام اهل زمين را در زمان نوح عليه السّلام غرق فرمود با آنكه در ميان آنها بيگناهان و اطفال بودند فرمود اما اطفال كه وجود نداشتند چون خداوند چهل سال قبل از طوفان آنها را عقيم نمود و اما بقيّه مردم كه غرق شدند يكدسته براى تكذيبشان بود پيغمبر وقت را و دسته ديگر براى رضاى آنها بود بتكذيب تكذيب كنندگان چون كسيكه از كارى بر كنار باشد و راضى بآن مانند كسى است كه وارد در آن باشد خداوند كسى را بدون تقصير عذاب نميفرمايد و در كافى و اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون آب بزمين فرو رفت و حجاب بر طرف شد و استخوان مردگان ظاهر گشت نوح عليه السّلام آنها را ديد و جزع نمود و بسيار غمناك شد و خداوند به او وحى فرمود اين كار را خودت كردى كه نفرين به آنها نمودى نوح عرض كرد خدايا توبه كردم و استغفار نمود و وحى شد به او كه انگور سياه بخورد براى آنكه غم او زائل شود و نيز از آنحضرت روايت شده است كه نوح عليه السّلام بعد از طوفان پانصد سال زندگانى فرمود پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد خدا فرموده ايّام حيات تو منقضى شد و بايد ودائع نبوّت را به پسرت سام بسپرى چون زمين نبايد خالى از حجّت باشد و بايد در هر زمان راهنمائى
جلد 3 صفحه 89
به طاعت من وجود داشته باشد و آن يا پيغمبر است يا امام و حضرت نوح اطاعت نمود و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را بسام سپرد و حام و يافث بىبهره شدند براى آنكه قابل نبودند و حضرت نوح آنها را بشارت داد به هود عليه السّلام و وصيّت فرمود به اطاعت و انتظار مقدم او و اين خلاصه روايت اخيره است كه ذكر شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تِلكَ مِن أَنباءِ الغَيبِ نُوحِيها إِلَيكَ ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ وَ لا قَومُكَ مِن قَبلِ هذا فَاصبِر إِنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقِينَ (49)
بزخارف آن لذت ميبرند و از نعم الهي بهره برداري ميكنند و بكفر و شرك از دنيا اينکه قضاياي نوح از خبرهاي غيبي است که ما بسوي تو وحي فرستاديم که نبودي تو که آنها را بداني تو و نه قوم تو از پيش از وحي ما پس بايد صبر كني بر اذيتهاي قوم محققا عاقبت از براي اهل تقوي است.
تلك اينکه قصص و حكايات راجعه بنوح و قوم او مِن أَنباءِ الغَيبِ قضاياي گذشته از كتب تواريخ معلوم ميشود و هيچ تاريخي از زمان نوح در دست نيست
جلد 11 - صفحه 64
فقط در تورات رائج يك مزخرفاتي هست که هيچ مدركي ندارد که انتساب بحضرت موسي داشته باشد چنانچه مكرر گفتهايم که تواتر تورات موسي سه مرتبه بكلي منقرض شده بمقتضاي كتب خود يهود که ما در مجلد اول كلم الطيب عين آنها را نقل كردهايم.
نُوحِيها إِلَيكَ فقط از راه وحي الهي بدست ميآيد ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ اينکه جمله دليل نيست که قبل از نزول اينکه سوره حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نميدانسته زيرا اولا قصه نوح مكرر در سور قرآني ذكر شده قبل از اينکه سوره و بعد از آن و ثانيا اولين مرتبه نزول قرآن چنانچه مكرر گفتهايم بر روح مقدس نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بوده در همان عالم ارواح و انوار چنانچه مفاد
كنت نبيا و الادم بين الماء و التين
و معناي نبيّ با خبر بودن است و مراد از ماء و تين نه اينست که گل آدم را سرشته بودند بلكه مراد يك آب و خاكي بيشتر نبود و در دعاء ندبه است
و علّمته علم ما کان و ما يکون الي انقضاء خلقك
و ادلّه و اخبار بسيار ديگر بلكه مراد اينکه است که بدون وحي الهي و تعليم او نميدانستي زيرا ممكن از خود چيزي ندارد وَ لا قَومُكَ که قريش باشند مِن قَبلِ هذا يعني قبل از وحي الهي و بيان رسالت چيزي دست آنها نبود.
فَاصبِر بر اذيّت قوم و تكذيب آنها چنانچه نوح صبر كرد در آن مدت مديد إِنَّ العاقِبَةَ فتح و ظفر و فيروزي لِلمُتَّقِينَ است که دشمنهاي آنها هلاك ميشوند و ببلاهاي اينکه عالم و عذاب آن عالم گرفتار و سعادت دارين نصيب اهل تقوي ميشود (اللهمّ اجعلنا من المتقين).
65
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در این آیه که با آن داستان نوح در این سوره پایان میگیرد، یک اشاره کلی به تمام آنچه گذشت میکند و میفرماید: «اینها همه از اخبار غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم» (تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ).
«هیچ گاه نه تو و نه قوم تو قبل از این از آن آگاهی نداشتید» (ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا).
با توجه به آنچه در باره نوح به تو وحی شد و آن همه مشکلاتی که نوح در دعوتش با آن رو برو بود، و با این حال استقامت ورزید «تو هم صبر و استقامت کن، چرا که سر انجام پیروزی برای پرهیزکاران است» (فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ).
از این آیه استفاده میشود که بر خلاف آنچه برخی میپندارند، پیامبران (از
ج2، ص351
علم غیب آگاهی داشتند، منتها این آگاهی از طریق الهی و به مقداری که خدا میخواست بود، نه این که از پیش خود چیزی بدانند.
در اینجا داستان نوح را با تمام شگفتیها و عبرتهایش رها کرده و به سراغ پیامبر بزرگ دیگری یعنی هود که این سوره به نام او نامیده شده است میرویم.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم